سوال – چرا وقتی می گوییم : خدا بین بنده هایش فرق می گذارد ، شما قبول نمی کنید ؟
پاسخ – دختری خانمی گفتند : خدا بین ما فرق میگذارد . گفتم : ببخشید ، آیا غذای شما که بیست ساله هستی با غذای برادر دو ساله ات ، یک اندازه است ؟ گفت : نه . گفتم : چطور مادرت بین شما فرق می گذارد ؟ گفت : ظرفیت شکم او کمتر است . گفتم : آفرین عدالت این نیست که به همه مساوی بدهند ، عدالت آن است که به هر کس به اندازه ی ظرفیتش به اوبدهند . هر کس شکر نعمت بکند ، ظرفیتش بیشتر میشود و جا برای نعمت بعدی بیشتر میشود . ما جلوی خانه ی امام رضا (ع) صف میکشیم . هر ظرفی داریم به همان اندازه به ما می دهد . اگر بیشتر از ظرفیت به ما بدهد مست می شویم . حضرت موسی دیدند بچه ها شنا میکنند . نابینایی هم آنجا آه می کشید . حضرت موسی گفت : خدایا او گناه دارد چه فرقی با آنها دارد ؟ مبیشود به او چشم بدهی ؟ خدا خطاب کرد : این ظرفیت چشم داشتن را ندارد . چشم نداشته باشد بهتر است . حضرت موسی که به اندازه خدا به اسرار آگاهی نداشت ، اصرار کرد و به دعای موسی ، چشمش بینا شد و به داخل آب پرید و تمام ضعیف ها را داخل آب می کرد . حضرت موسی گفت : خدایا او را برگران . خدا گفت : نمیشود . من که خدا هستم بیشتر می فهمم که ظرفیت چشم داشتن را ندارد و به او چشم ندادم . مردی در صف اول نماز نشسته بود و گفت : من ندارم ، فقیر هستم . پیامبر چند درهم به او داد و گفت : به نفع خودت است که فقیر باشی . با آن پول ها پارچه فروشی در جلوی مسجد راه انداخت . و کاسبی را شروع کرد . در روز دوم به نماز اول نرسید و در روزهای بعد اصلا مسجد نیامد و کاسبی میکرد . پیامبر او را دید و گفت وضعت چطور است ؟ گفت : کار مردم را راه می اندازیم . پیامبر گفت : آن چند درهمی که روز اول به تو قرض دادم را به من برگردان . همه ی برکت به خاطر آن پول بود . دوباره فقیر شد و به صف اول مسجد آمد . پیامبر گفت : دیدی به تو گفتم که ظرفیت پولدار شدن را نداری . اگر ما از خدا بیشتر می خواهیم اول ظرفیتش را پیدا کنیم . حالا می گویند : ما می خواهیم ولی ظرفیتش را نمی دهد ؟ نه این طور نیست . من الان به باشگاه ورزشی می روم تا وزنه بردار بشوم . اول به سراغ وزنه ی صد کیلویی می روم ولی مربی می گوید : باید از وزنه ی پنج کیلویی شروع کنی . پس اول من باید توی راه بیایم و از راهنما ، راه را بپرسم . دوم گام ها را بر اساس ظرفیت خودم تعریف کنم و کم کم به آن اضافه کنم . مثلا با دانشجویان مسجد می روییم . بعضی ها شروع می کنند ، روزی پنجاه رکعت نماز و طواف . می گویم : کجا می روی ؟ میگوید : باید فرصت ها را پر کنیم . بله ولی باید آرام آرام پر کرد . مسیر زندگی ما مثل نوار قلب است . گاهی بالا می رود و گاهی پایین میآید . یا مثل مار پله است بالا می روییم و نیش می خوریم و پایین می آییم . رهرو آن نیست که گهی تند و گهی خسته رود ، رهرو آن است که آهسته و پیوسته رود . ما باید راه را پیدا کنیم و گام ها را بر اساس ظرفیت خودمان برداریم . خیلی از انسان های که فکر میکردند اگر پول گیرشان بیاید بنده ی خدا میشوند ، از خدا دور شدند . پول یک نعمت الهی است . آمار کسانیکه با پول بهشت خریدند بیشتر است یا آنهایی که جهنم خریدند؟ قدرت یک نعمت الهی است . در طول تاریخ آنهایی که قدرت پیدا کردند درست استفاده کردند ؟ چون برای استفاده ی این نعمت سراغ راهنما نرفته ام . این نعمت را در بیراهه مصرف کردم و حقش را به جا نیاوردم و تکلیفم را درباره ی این نعمت بجا نیاوردم . شهرت و قدرت و پول نعمت نسبی است و اگر درست مصرف بکنیم ، نعمت است و اگر غلط استفاده کنم ، نقمت است . حتی قرآن هم همین جور است . و ننزل من القرآن هو شفا … همین قرآن در کسانی که در بیراه بودند مایه خسارت است . اگر خوارج نهروان قرآن نمی خواندند ، آسانتر سقوط می کردند . چون قرآن خوان شدند ، تندتر سقوط کردند . نفهمیدند که از این قرآن چه جوری استفاده کنند . هر کس نعمت بیشتری می خواهد ، باید ظرفیت بیشتری پیدا کند . هر کس ظرفیت بیشتری می خواهد باید بداند که با چه گامی هایی و با چه راهنمایی حرکت کند که جز ولایت و قرآن باشد . از این ها راه را بپرسیم و بعد این نعمت را با راهنمایی آنها در همین مسیر استفاده کنم ، بعد ببینم ظرفیت می دهند یا نه ؟